عالمی است یگانه و فاضلی است فرزانه گویند در نیشابور بخیۀ دلش از دست پسر خیاطی بروی کار افتاده و این رباعی از او در این اوقات دیده و ثبت شد: دلدار همه گرد دل و دین گردد وآنگه که ببرد خویشتن بین گردد گفتم سخن تلخ مگو گفت خموش چون بر لب من رسید شیرین گردد. (آتشکدۀ آذر چ بمبئی 128)
عالمی است یگانه و فاضلی است فرزانه گویند در نیشابور بخیۀ دلش از دست پسر خیاطی بروی کار افتاده و این رباعی از او در این اوقات دیده و ثبت شد: دلدار همه گرد دل و دین گردد وآنگه که ببرد خویشتن بین گردد گفتم سخن تلخ مگو گفت خموش چون بر لب من رسید شیرین گردد. (آتشکدۀ آذر چ بمبئی 128)
عبدالله بن مولانا جلال الدین ابوسعید مولانا شمس الدین عبدالله بن قاضی جلال الدین محمود. امامی بود و در زمان سلطان حسین میرزا در شهر هرات منصب قضا یافت و مدتی در مدرسه سلطانی به امر تدریس اشتغال ورزید. سال وفاتش به دست نیامد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 337)
عبدالله بن مولانا جلال الدین ابوسعید مولانا شمس الدین عبدالله بن قاضی جلال الدین محمود. امامی بود و در زمان سلطان حسین میرزا در شهر هرات منصب قضا یافت و مدتی در مدرسه سلطانی به امر تدریس اشتغال ورزید. سال وفاتش به دست نیامد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 337)
اصلش از طبس است. اما در هرات متوطن بود و در علوم معقول محسود اقران و با وجود انواع فضائل و کمالات در فن و نظم و نثر قدرتی کامل داشته و قصائد رنگین و معانی متین دارد. وی از مریدان قاضی القضاه قاضی منصور فرغانی است که در خراسان به صدرالشریعه مشهور بوده و در هرات به سال 273 وفات یافته است. او راست: نظارۀ جمال عروس تو میکند دزدیده از دریچۀ این منظر آفتاب. # ز گردی کز هوای کفر خیزد چه زحمت موکب پیغمبری را؟ ز خاری کز درخت شرک روید چه نقصان ذوالفقار حیدری را؟ # گر نشدی آشکار معجزۀ لعل تو قفل زدی روزگار بر در پیغمبری هیچ شبی نگذرد تا نکشد زلف تو قافلۀ روز را سوی جهان رهبری. # بر برگ گلت بنفشه ره خواهد کرد از لاله بنفشه تکیه گه خواهد کرد از آتش رخسار تو بر خواهد خاست دودی که هزاردل سیه خواهد کرد. (آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 67، 68)
اصلش از طبس است. اما در هرات متوطن بود و در علوم معقول محسود اقران و با وجود انواع فضائل و کمالات در فن و نظم و نثر قدرتی کامل داشته و قصائد رنگین و معانی متین دارد. وی از مریدان قاضی القضاه قاضی منصور فرغانی است که در خراسان به صدرالشریعه مشهور بوده و در هرات به سال 273 وفات یافته است. او راست: نظارۀ جمال عروس تو میکند دزدیده از دریچۀ این منظر آفتاب. # ز گردی کز هوای کفر خیزد چه زحمت موکب پیغمبری را؟ ز خاری کز درخت شرک روید چه نقصان ذوالفقار حیدری را؟ # گر نشدی آشکار معجزۀ لعل تو قفل زدی روزگار بر در پیغمبری هیچ شبی نگذرد تا نکشد زلف تو قافلۀ روز را سوی جهان رهبری. # بر برگ گلت بنفشه ره خواهد کرد از لاله بنفشه تکیه گه خواهد کرد از آتش رخسار تو بر خواهد خاست دودی که هزاردل سیه خواهد کرد. (آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 67، 68)